ذکر مصائب قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیهالسلام
زخم روی تنت آنروز که لب وا میکرد مرهم از پـنـجـرۀ بُـهْـت تماشا میکرد تا بـیـایی و قـدمرنـجـه به گـودال کـنی نیزه بر قامت رعـنای تو قد تا میکرد دخترت مویهکـنان پـشت سرت میآمد خواهرت مویکنان داشت تمنا میکرد شوق یعنی وسط نطق تو سرنیزۀ شمر سـر بوسـیدن لبهای تو دعـوا میکرد عید اعـدای تو بود و پسر ذیالجـوشن چکمۀ تازه در آن هول وبلا پا میکرد سخت اگر ذبـح شدی معرفت آهن بود همه دیـدنـد که خنجـر چه تقلا میکرد آه ای زاهــد بـیپـیـرهـن کــرب و بـلا چه کسی چون تو چنین پشت به دنیا میکرد اگر این کار جنون نیست بگو پس ز چه روی مو پریشان حرمت روی به صحرا میکرد |